به گزارش اداره اطلاع رسانی معاونت پژوهش حوزه؛ مسأله پژوهش دینی از قدیم جزء مسائل مهم در حوزه علمیه بوده است کما اینکه در دین ما هم به قلم و نوشتن تأکید بسیاری شده است، اما مسأله مهمتر از آن شیوه صحیح پژوهش و ارتقای کمی و کیفی آن است که خیلی اوقات به آن توجه نمی شود، و می بینیم در مقام عمل از پژوهش ها نمی توان استفاده کرد. در همین راستا حجت الاسلام محمدصالح مازنی، مدیرگروه نیازسنجی پژوهش معاونت پژوهش حوزه های علمیه و عضوهیأت مدیره انجمن علمی تبلیغ و ارتباطات حوزه، در گفتگو با خبرگزاری رسا به بررسی این موضوع پرداخته است.
برای ارتقای فرهنگ پژوهش در میان طلاب چه راهکارهایی پیشنهاد می کنید؟
به نظر میرسد باید ابتدا روشن کنیم منظور ما از طلاب چه کسانی هستند، آیا مراد ما طلاب مدارس علمیه است یا همۀ طلاب؟ نکتۀ دیگر اینکه ما در پی ارتقای چه نوع پژوهشی هستیم؟ پاسخ به سؤال دوم روشن است چرا که فرض براین است که حوزههای علمیه متکفل پاسخ گویی به پرسشهاو حل مسائلی در قلمرو علوم حوزی است. بنابراین قلمرو و گسترۀ پاسخ به پرسشها و حل مسائل، علوم حوزوی (اعم از علوم اصلی، آلی و مرتبط) است. میان رشتههایی که البته پس از مهندسی علوم حوزوی از ابهام در خواهد آمد و روشنتر است.
نکتۀ دیگر اینکه منظور ما از ارتقا چیست؟ ارتقای سطحی و آماری یا ارتقای کیفی؟ آیا می خواهیم به آمار روحانیونی که پژوهشگر هستند اضافه کنیم یا بنا داریم وضعیت فعلی پژوهشگران را به لحاظ کیفی ارتقا دهیم؟ این هم به نظر میرسد روشن باشد.
شما آمار محور نیستید و نمی خواهید وضعیت پژوهشگران ما به آسیب مؤسسات پژوهشی پر طمطراق و البته ناکارآمد دچار شود و ضمن اینکه قصد ندارید ظرفیتهای ارزشمندی که در حوزه است را رها کنید، استعدادهایی که می توان با مدیریت صحیح و کارآمد شکوفا و بارور کرد، پس این سؤال هم روشن شد اما سؤال اول که من پاسخش را الان می دهم و این تأخیر به منزله عدم اهمیت نیست بلکه به نوعی به لحاظ رتبی خواستم پرسش اصلی شما شفافیت بیشتری پیدا کند و بعد به آن پرداخته شود پاسخش این است که اینجا هم شما به استعدادهای متراکم در همۀ بدنه و درهمه سطوح پژوهش را منظور کردید، یعنی هم به طلاب مدارس و هم فضلایی که سطح را گذراندند.
به نظر شما آیا ارتقای فرهنگ پژوهش در تمامی رده های حوزه علمیه اعم از مقدمات و سطح لازم است؟
ارتقای فرهنگ پژوهش ناظر به تفکیک متفاوت خواهد بود، زیرا در مرحله اولباید روشن شود که آیا یک طلبهای که در حال گذراندن مقدمات است و در پایههای یک تا پنج دارد درس میخواند میتواند پژوهش کند؟ آیا پژوهش در سالهای آغازین طلبگی مزیت نظام آموزشی حوزه است یا ایراد اساسی؟ آیا لزومی دارد طلاب در این سالها وارد حیطۀ پژوهش شود؟ و اگر لازم است و طلبه نیز توانایی دارد، چه میزان به پژوهش او میشود اعتماد کرد؟ بازهم اینجا چند سؤال شد، درپاسخ به سؤال اول باید گفت دیدگاههای متعددی دربین صاحب نظران حوزه وجود دارد.
من البته پژوهش در مدارس را مزیت نظام آموزش حوزه میدانم اما برای پژوهش طلاب تعریف دارم؛ به این معنی که پژوهش هرچه به پایه های اولیه ورودی حوزه نزدیک تر میشود از جدیت به معنای انتظار و اعتبار خارج می شود، انتظار به این معنی که ما نباید از طلبۀ پایه های مقدماتی وسطح یک انتظار داشته باشیم کاری کارستان بکند، اعتبار هم به این معنی که چون نام پژوهش را بخودش گرفت بهش اعتبار ببخشیم.
من این تعریف را برای پژوهش طلاب مدارس ارائه می کنم که اجزائی دارد: اول اینکه ازسنخ آموزش است و لذا یک نوع تلاش و تمرین است، غیر حرفهای است و نیز این تلاش وتمرین و پژوهش غیر حرفهای از روش تهی نیست؛ پس روشمند است، یعنی تلاش می شود به لحاظ استانداردهای فنی و قالبی پژوهش با تحقیق واقعی تفاوتی نداشته باشد یا تفاوتها بسیار اندک باشد مثلا درتعداد کلمات پژوهش تمرینی که متناسب با سطح طلبه با 2000 کلمه مقصود حاصل میشود، بنابراین از حیث روش به پژوهش واقعی نزدیک می شود.
شما پژوهش طلاب جوان را چگونه ارزیابی می کنید؟
پژوهش طلاب جوان درسطوح مقدماتی به نوعی در حول گردآوری اقوال، تلاش برای ارزیابی اقوال و نیز تعیین قول مختار دور میزند، بنابراین تعریف اینجانب از پژوهش مقدماتی عبارت است از: تلاشی روشمند در راستای حل مسأله ا ز طریق شناسایی مسأله، گردآوری اقوال، ارزیابی اقوال و تعیین قول مختار. البته این تعریف با اندکی تغییر دراسناد داخلی معاونت پژوهش حوزه های علمیه موجود است.
بعد از اینکه این مسأله هم روشن شد میگوییم زمانی میتوان به ارتقاء فرهنگ پژوهش امیدوار بود که ارکان نظام پژوهش به پژوهش به عنوان یک اصل مبنایی توجه کنند و آن را از حاشیه به متن وارد کنند، تصمیم گیران عرصه هم نظام پژوهش اعم از ستاد وصف، اساتید رشته های مختلف علوم حوزوی و طلاب مدارس، هشتند و راه کارش هم این است که اولاً مدیران باید اهمیت مسأله پژوهش را به اساتید سطوح مقدماتی یادآور شوند وحتماً پس از اطمینان از تسلط به دانش مقدماتی ومتوسطه، روش پژوهش درصورت لزوم دوره حرفه ای روش تحقیق آموزش داده شود.
به اعتبار اینکه پژوهش کار سختی است ممکن است خیلی از طلاب دروس مقدمات رغبتی به آن نشان ندهند؛ از این رو به روش های متعددی آنها را با مقولۀ تحقیق آشنا کنند حتی ابزار تشویقی برای آنان تدارک شود.
و اما درباره سایر طلاب باید گفتارتقای بنیادین پژوهش در گرو طراحی، استقرار و اجرایی سازی نظام جامع پژوهش است، یعنی باید وزن وجایگاه منابع انسانی پژوهش، محصولات پژوهشی، واحدهای پژوهشی، اخلاق وحقوق پژوهش، اقتصاد پژوهش، مدیریت علمی و مطالعات پژوهشی و … در نظام پژوهش معین گردد، باید مقولۀ نیازسنجی جایگاه حقیقی خویش را بیابد، استانداردها معین گردد به عبارتی دیگربه مقولۀ استاندارد در پژوهش اعم از تعیین استانداردهای فرایند تحقیق، مفاهیم تحقیق، استاندارد پژوهشگر، استاندارد فضای کالبدی پژوهش توجه شود. نظام ارزیابی، نظام منابع انسانی، محصولات و مقولۀ تجاری سازی و اساساً اینکه تجاری سازی تولیدات پژوهشی در نظام ارزشی چه جایگاهی دارد باید دقیق روشن گردد.
بنابراین تاکید می کنم که کار اساسی این است که نظام جامع پژوهش طراحی و اجرایی گردد، ضمن اینکه روش هایی هم در کوتاه مدت و به موازات طراحی نظام جامع پژوهش پیشنهاد میگردد که با توجه به مؤلفه ها ومصادیق پژوهش می توان پیشنهاد داد. مثلاً دربخش منابع انسانی پژوهش ارتقاء منابع انسانی ازطریق آموزش پژوهش در سطوح سه گانه ای که عرض شد(مقدماتی، متوسطه و پیشرفته)، توجه به ابزارهای تشویقی، در بخش مدیریت نظام پژوهش اهتمام جدی به مقوله پژوهش ازطریق امکان سنجی اجرای طرح ها و پروژه های تحقیقاتی در بعد شناسایی سازمانهای بهره ور و…
برای این که جامعه ثمره پژوهش های دینی را بچشد و تلاش پژوهشگران دینی رنگ کاربردی به خودش بگیرد چه پیشنهاداتی دارید؟
پژوهش های فعلی آسیب هایی دارد، برخی از پژوهش ها سطحی است، برخی از آنها پژوهش بنیادی یا توسعه ای است و اساساً کاربردی نیست، برخی از آنها کاربردی است ولی ناظر به نیازها نیست که این قسمت به توضیح بیشتر نیاز دارد.
تنها عدۀ کمی از پژوهش ها کاربردی است که این بخش هم برخی به دلایلی نظیر اینکه سازمان بهرهور و پژوهشگر یکدیگر را پیدا نمیکنند، اساساً استفاده نمیشوند در نتیجه کارکرد کاربردی خویش را ازدست میدهند و البته تعداد اندکی نیز اجرایی می شود.
اما گروه سوم مهمترین و جدی ترین چالش بشمار میرود برای این است که پژوهش هرچند خوب و روشمند تا زمانی که به شاخص نیازهای زمانه و مسألههای روز از یک طرف و امکان سنجی اجرایی سازی آن توجه نشود مفید فایده نخواهد بود. پس در این عرصه، وارد حیطۀ نیاز سنجی پژوهشی می شویم که ضمن شناسایی نیازهای واقعی به اولویت گذاری آن برای اجرا اقدام می شود و در نتیجه نیز از طریق امکانسنجی ضمن اجرای پروژهها در نهایی به سازمان های حقیقی وحقوقی بهره ورد ارایه میشود تا در ناظر به نیازها ومسألههای خویش اقدامات ترمیمی واصلاحی انجام شود.
پایبندی به زی طلبگی چه میزان در توفیق های پژوهشی حوزویان اثرگذار است؟(پرهیز از نگاه مادی و تیراژمحور به پژوهش و تولید آثار دینی؟)
دراین مقوله باید دو چیز را از هم تفکیک کرد به عبارتی دیگر دو گروه وظایفی دارند : پژوهشگر طلبه و دیگری ارکان تصمیم گیری در نظام پژوهش حوزه.
دربارۀ گروه اول باید گفت که زی طلبگی یکی از شاخص های زندگی طلبگی و از ممیزات حوزیان و مورد توجه علما از گذشته تا کنون بوده است، شیوۀ زندگی علمای سلف، نوع سلوک آنان و توجه تام و تمام به انجام وظیفه نشانگر بی توجهی به مادیات بوده است.
اما وظیفه گروه دوم این است که باید معیشت پژوهشگران را به نحو مطلوبی تأمین کنند، یک پژوهشگر در زمانهای که هزینههای مادی تحقیق و زندگی بالا رفته باید با آسایش خاطر بتواند فکر کند، یک پژوهشگر نمی تواند هم به فکر تأمین اجاره خانه ، شهریۀ دانشگاه آزاد فرزند، تأمین هزینۀ جهیزیه و ده ها مشکل دیگر باشد و هم اینکه یک پژوهش خوب و قابل قبولی ارایه کند بنابراین ضمن اینکه پژوهشگران باید به این مقوله توجه کنند که سلوک علمای سلف را در پیش بگیرند اما دغدغه مادی آنها نیز باید از طریق برنامه ریزی دست اندرکاران مدیریت پژوهش به حداقل برسد.
پژوهشگران دینی، با چه مشکلات حمایتی رو به رو هستند؟ راه حل مشکلات چیست؟
شاید یکی از مهمترین مشکلات پژوهشگران مشکلات معیشتی و اقتصادی است، که در سؤال قبل پاسخ مقتضی داده شد، یکی از اقداماتی که کمک میکند تا این مشکل کمتر شود صندوق حمایت از پژوهشگران است که اقداماتی در این زمینه انجام شده است.
دوم فرایند پیجیده و زمان بر مالی است که گاهی در یک بروکراسی نفس گیر زمان از دست میرود. یعنی گاهی یک پژوهشگر در فضای مسألۀ تحقیق قرار دارد اما به خاطر فرایند طولانی اداری مالی، اولویت پژوهش مورد نظر از دستور کار محقق خارج میشود و تا دوباره وارد فضای تحقیق شود زمان زیادی گرفته میشود.
چه آسیب هایی بر سر راه تولید علم دینی قرار دارد؟
یکی از آسیبها را که در داد و ستد با سؤال قبلی بیان میکنم مشکلات پژوهشگر است که در تعامل با علوم انسانی ایجاد میشود، این مشکلات از جمله آسیب های جدی تولید علم دینی هم به شمار میرود.
باید گفت ساختار اغلب علوم انسانی موجود در محیطهای دانشگاهی منابع انسانی ما را به شدت متأثر از مبانیای کرده که با پیش فرض های پوزیتویستی، غیردینی وگاه الحادی تدوین شده است.
روشن است که وقتی فکر با یک پیش فرضی، خو بگیرد به سادگی نمیتوان با او در تعامل و گفتوگو نشست؛ بنابراین تا پژوهشگر وارد مباحثه میشود برچسب سوگیری دینی و غیرعقلانی بودن گزاره های تحقیق مانع ایجاد تعامل می شود، البته این هم از طنزهای علمی است که پوزیتویست ها هرچه و هرتحقیقی که از گردونه دانشهای غیردینی فاصله گرفته شود را از دایره علم خارج میکنند یعنی با تیغ تعصب به جنگ تعصب می روند! به عبارتی دیگر پژوهش های دینی را به دلیل اینکه متعصبانه است با تعصب پوزیتویستی خویش رد میکنند، حتی گزارشهای «درون سکولارِ دانش» نیز کم نیست که پژوهشها با سفسطۀ عصبیت به حاشیه رانده شدند.
با این نگاه باید گفت به ساختار علم باید توجه جدی شود، مهندسی رشته ها و سرفصل دروس باید به طور عالمانهای اصلاح شود، از اندیشمندان غربی استفاده انتقادی شود نه استفادۀ مبنایی و باید همراه با شرح و بسط و نقد باشد، یعنی به روش اجتهادی نگارشهای غربی در دانشگاههای ما تدریس شود، این کار هم دانشجو و طلبه را خلاق و دقیق بار می آورد و هم استاد را به تکاپوی بیشتر تحریک میکند.
نکته دیگری که باید روشن شود این است که آیا ماهیت علم دینی در بین متفکرین علوم دینی روشن است یا خیر؟
ثانیاً برنامه ریزی دقیقی برای اجرای این پروژه انجام نگرفته است. طراحی، استقرار و نیز اجرایی سازی محتوای علم دینی اراده و عزمی جدی میخواهد.
اگر چه ظرفیت متون دینی برای اجرای این پروژه بسیار غنی است و نیرو های انسانی توانمندی نیز وجود دارد ولی به لحاظ مدیریتی سازماندهی سرمایه های انسانی برای استخراج علم دینی از محتواهای یادشده محل تردید جدی است.
حوزه علمیه قم امروزه در عرصه نظریه پردازی دینی چه جایگاهی دارد؟
از حیث ظرفیت بالا، ولی از جهت سازماندهی ظرفیت ها ضعف جدی دارد.
ابتدا باید استاندارد نظریه پردازی بین تصمیم گیران نهاد حوزه و فضلا و صاحب نظران حوزوی تعیین گردد، چرا که به نظر میرسد این اتفاق هنوز ایجاد نشده است، بنابراین گاهی یک نظریهای که از نظر نظریه پرداز بسیار مهم و قابل اعتنا است توسط ارزیابان به سادگی رد میشود و پژوهشگرنیز اصرار بر ارائه نظریه دارد، از طرفی امکانات برای برگزاری کرسیهای درجه 2 و 3 کم است، البته این درجه بندی هم همان طوری که گفتم به اتفاق نظر نرسیده ولی به اجمال و به عنوان یک ملاک و معیار استفاده میشود.