بسم الله الرحمن الرحیم

پژوهش، مقاومت و مسئله فلسطین

مسئله تحول در علوم انسانی سال‌هاست كه در نظام اسلامی مورد توجه است. شايد زمانی ‌كه بحث انقلاب فرهنگی پس از انقلاب اسلامی ايران مطرح شد، يكی از انگيزه‌های تحول در علوم انسانی بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی معاونت پژوهش به نقل از مرکز خبر و اطلاع رسانی جامعه المصطفی العالمیه جامعة­المصطفی، «حجت‌الاسلام و المسلمين علی عباسی»، عضو شورای عالی تحول و ارتقای علوم انسانی، در نشست «بررسی ديدگاه‌های مختلف در باب تحول علوم انسانی» كه در بيست و يكمين نمايشگاه بين­ا‌لمللی قرآن در مصلای امام خمينی(ره) برگزار شد، با بيان اين مطلب گفت: مسئله تحول در علوم انسانی سال‌هاست كه در نظام اسلامی مورد توجه است. شايد زمانی‌كه بحث انقلاب فرهنگی پس از انقلاب اسلامی ايران مطرح شد، يكی از انگيزه‌ها تحول در علوم انسانی بود.

وی افزود: البته اين مسئله به دلايلی مدتی مورد كم‌توجهی قرار گرفت ولی طی سال‌های اخير بار ديگر توسط مقام معظم رهبری مطرح شد و در دستور كار مسئولان قرار گرفت و حتی كارگروهی ويژه برای اين موضوع تشكيل شد تا برنامه‌ريزی‌های لازم را در اين‌ باره انجام دهند.

معاون پژوهشی مجمع عالی حكمت اسلامی در ادامه به تعاريف مختلف علم پرداخته و عنوان كرد: منظور از تحول در علم، انقلاب در شاخه‌های علم است نه تحول در ادراك؛ مفهومی از علم وجود دارد كه در معرفت‌شناسی مورد بحث قرار می‌گيرد و منظور از تحول در علوم به‌ هيچ‌وجه، اشاره به اين حوزه نيست و ما مجموعه‌ای از گزاره‌ها را كه حول يك محور مشخص و واحد گردهم آمده‌اند موردنظر داريم. درباره شكل‌گيری دانش‌ها دو نظريه وجود دارد: نخست اين‌كه علوم بر اساس موضوع تقسيم‌بندی می‌شوند و دوم اين‌كه علوم بر اساس غايت و هدف مورد برسی قرار می‌گيرند. در گزاره دوم، هدفی وجود دارد كه بايد برای رسيدن به آن، تعدادی از گزاره‌ها كنار هم قرار بگيرند كه نمونه اين موضوع در دانش‌های ميان‌رشته‌ای به خوبی ديده می‌شود.

وی اضافه كرد: طبقه‌بندی دانش‌ها خود مسئله‌ای مهم و بسيار طولانی است. برای اولين‌بار ارسطو به تقسيم‌بندی و طبقه‌بندی دانش‌ها پرداخت. معيار وی برای اين طبقه‌بندی در جهان اسلام همراه با كمی اصلاحات و تغييرها توسط برخی دانشمندان مسلمان همچون ابن‌سينا هم مورد قبول واقع شد. ارسطو دانش‌ها را به دو شاخه نظری و عملی تقسيم می‌كرد و در كنار آن‌ها نيز مباحث طبيعيات و الهيات را مطرح می‌كرد. البته بعدها نظرات زيادی در اين حوزه عنوان شد و حتی كانت علی‌رغم اينكه مسئله مابعدالطبيعه را قبول داشت ولی بر اين باور بود كه عقل بشر توانايی زيادی در اين حوزه ندارد و نبايد مورد توجه قرار گيرد.

حجت‌الاسلام و المسلمين عباسی در ادامه سخنانش، تاكيد كرد: ارسطو وارد حوزه الهيات شده بود ولی فقط در حد عقل پيش رفته بود و شهود را قبول نداشت وای ابن‌سينا به رغم اين‌كه عقل‌گراترين دانشمند اسلامی به شمار می‌رود به دليل پرورش در جامعه اسلامی، به دانش شهود باور داشت. همپنين ارسطو بر اين باور بود كه بخشی در دانش وجود دارد كه بايد مقدم بر نظريه طبيعيات و الهيات باشد و اين بخش را متافيزيك ناميد كه كارش، گفت‌وگو درباره عالم هستی به عنوان زيربنای دانش‌هاست.

وی ادامه داد: در علوم انسانی جديد هستی‌شناسی به عنوان بنيان علوم مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. بايد تاكيد كنم كه در غرب گفته می‌شود كه ويكو و ديلتای نخسيتن كسانی بودند كه لفظ علوم انسانی را مطرح كردند در حالی‌كه فارابی، حوزه سياست مدنی و دانش را هزار سال پيش علوم انسانی ناميده بود. بنابراين اين لفظ به هيچ‌وجه وارداتی نيست و توسط فارابی به‌كار برده شده است.

عضو شورای عالی تحول و ارتقای علوم انسانی با اشاره به اين‌كه علوم انسانی معصوم و خنثی نيستند، بيان كرد: در تقسيم‌بندی ارسطويی از دانش، كه بعدها توسط ابن سينا و فارابی نيز مورد قبول قرار گرفت، مبانی هستی‌شناسانه بسيار مورد تاكيد بود و اين دانشمندان بر اين باور بودند كه اين مبانی بايد به صورت مجزا مورد بررسی قرار گيرند. ولی در دانش مدرن اين موضوع به يك‌باره از دانش حذف شد. «فرانسيس بيكن» نخستين فردی بود كه دسته‌بندی جديدی از دانش عرضه كرد كه در آن، آغاز نگاه مدرن به علوم بدون توجه به مبانی دانش خودنمايی می‌كرد.

حجت‌الاسلام و المسلمين عباسی اضافه كرد: بيكن معتقد بود كه بايد قوای بشری شامل تخيل، حافظه و عقلانيت محور دسته‌بندی علوم باشد كه در آن ادبيات و هنر در تخيل، تاريخ و علوم نقلی در حافظه و فلسفه در عقلانيت جای می‌گرفت و اين فلسفه نيز به طبيعی، الهی و رياضی تقسيم می‌شد. يعنی اين‌كه علوم انسانی به معنای جديد در دسته‌بندی بيكن جايی نداشت و مبانی هستی‌شناسی نيز حذف شده بود. همچنين در آغاز دوره مدرن، روش پيشرفت بشری به سمت تجربه‌گرايی پيش رفت و نوعی روش افراطی به وجود آمد كه حتی انسان را نيز از ديدگاه علم مكانيك مورد بررسی قرار می‌داد. هولباخ، فيلسوف آلمانی می‌گويد كه دانش شناخت اجتماع مبتنی بر مكانيك است.

وی در پايان سخنانش با تاكيد بر اين‌كه دانش پاراديام و چارچوب دارد، گفت: ديدگاه‌های اخير بر اين امر تاكيد دارند كه هر علم دارای چارچوب و پاردايم است. بنابراين هر تحولی در دانش به معنای تغيير اين پارادايم‌هاست نه اصلاح آن‌ها. يعنی اين‌كه تغيير دانش تغيير تئوری‌ها نيست بلكه تغير مبانی است. ايرانيان همانند گذشته توانايی تغيير اين پارادايم‌ها و ايجاد تمدن اسلامی را دارند و در اين‌ راه بايد به اين مسئله توجه كنند كه گزاره‌های دانش به عنوان تك‌گزاره درست هستند ولی بايد بر اساس مبانی جديد تعريف شوند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *