در پنجمین نشست از سلسله نشست های «پژوهش و تمدن نوین اسلامی» که به مناسبت نکوداشت هفته پژوهش به همت معاونت پژوهش حوزه های علمیه و با همکاری پژوهشگاه ها و موسسات مختلفی در هفته ی جاری در مدرسه فیضیه در حال برگزاری است، دکتر مجید کافی، معاون پژوهشی، آموزشی و فناوری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بیان داشت: وحدت حوزه و دانشگاه در اوایل انقلاب یک مبنای راهبردی برای انقلاب داشت. اما به نظر می رسد آنطور که شایسته و بایسته بوده است، در طول این ۴۰ سال تو توام با توفیق نبوده.
وحدت حوزه و دانشگاه به معنای یکی شدن آنها نیست، بلکه به معنای اتحاد بین آنها و همکاری آنها با یکدیگر است. برای محقق شدن این همکاری رویکردهای مختلفی به وجود آمد. گروهی گفتند که منظور حضرت امام خمینی(ره) از وحدت حوزه و دانشگاه این است که به لحاظ اخلاقی و تربیتی با هم وحدت رویه داشته باشند. مثلاً همانطور که در حوزه به مسئله اخلاق و تربیت اهمیت داده میشود، در دانشگاه هم این موضوع در اولویت قرار گیرد. رویکرد دیگر، وحدت ساختاری بود. قائلین به این امر گفتند که برای محقق شدن وحدت حوزه و دانشگاه میبایست یک ساختار واحد برای هر دو ایجاد شود.
امام رحمة الله علیه در مقابله با این رویکرد سریعاً موضعگیری نمودند و فرمودند منظور ما از وحدت حوزه و دانشگاه ادغام آنها با یکدیگر نیست؛ حوزه و دانشگاه، هرکدام باید در جایگاه خود به فعالیتش ادامه دهد و به رسالت خود پایبند باشد. یک رویکرد دیگر، رویکرد پارادایمیک یا ایدئولوژیک بود. در این رویکرد گفته شد که ایدئولوژی و ارزش های حوزوی باید در دانشگاهها حاکم شود.
رویکرد بعدی، وحدت عمل گرایانه به معنای مشارکت حوزه و دانشگاه در مسائل سیاسی و اجتماعی بود یعنی مثلاً در انتخابات هم حوزویان و هم دانشگاهیان شرکت داشته باشند. رویکرد دیگر، رویکرد عاطفی بود. یعنی گفتند که حوزویان و دانشگاهیان با یکدیگر ارتباط گیری داشته باشند و نسبت به یکدیگر طریق مهرورزی و عطوفت را در پیش گیرند. رویکردهای دیگری هم شکل گرفت؛ همچون به اشتراک گذاشتن دستاوردهای علمی حوزه و دانشگاه با همدیگر. عضو کارگروه فرهنگی راهبری سند دانشگاه اسلامی خاطر نشان کرد: حوزویان به خاطر اینکه پایگاه دینی و مردمی و نیز رهبری معنوی و اجرایی انقلاب را بر عهده داشتند، بعد از انقلاب نسبت به حاکمیت یک وابستگی، که به حق هم بود پیدا کردند.
از طرف دیگر دانشگاه ها هم به دولتها وابستگی داشتند و در هر برهه ای که دولت با نظام هماهنگ بود رابطه حوزه با دانشگاه مقبولتر بود و هر کجا که دولتها از نظام فاصله میگرفتند به تبع دانشگاهها هم از حوزه و نظام فاصله میگرفتند. لذا بخشی از همکاریهای حوزه و دانشگاه برگشت به تعامل بین دولت ها و نظام داشت. همین امر موجب شد تا دغدغه های این مراکز علمی در کشور از دغدغه های علمی، فرهنگی و اجتماعی، به سمت دغدغههای سیاسی و اجرایی برود. لذا خود این وحدت دستخوش تغییراتی به وسیله نظام های سیاسی می شد. در بحث وحدت حوزه و دانشگاه همیشه حوزویان پیشدستی کردهاند و به خاطر همین توانستهاند تا حدودی در دانشگاهها پایگاه هایی را به دست بیاورند و به خاطر همین، حوزه توانسته در قالب دانشگاه مراکز حوزوی تاسیس نماید؛ مانند: موسسه امام خمینی رحمه الله علیه و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
حرکت به سمت وحدت حوزه و دانشگاه متاسفانه یک طرفه بوده و همیشه حوزه به سمت دانشگاه رفته تا با آن همکاری داشته باشد، اما دانشگاهها چندان وقت و هزینه و فرصتی را برای این امر قائل نشده اند.