بسم الله الرحمن الرحیم

امروز اسلام به یکایک سربازان خود در عرصۀ جهاد تبیین علمی نیاز دارد/ مهارت‌های پژوهشی و شیوه‌های تحقیقات دینی را به طلاب جوان بیاموزیم. مدیر حوزه‌های علمیه

«عدالت و مبارزه با فساد، این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. فساد اقتصادی و اخلاقی و سیاسی، توده‌ی چرکین کشورها و نظام‌ها و اگر در بدنه‌ی حکومت‌ها عارض شود، زلزله‌ی ویرانگر و ضربه‌زننده به مشروعیّت آن‌ها است؛ و این برای نظامی چون جمهوری اسلامی که نیازمند مشروعیّتی فراتر از مشروعیّت‌های مرسوم و مبنائی‌تر از مقبولیّت اجتماعی است، بسیار جدّی‌تر و بنیانی‌تر از دیگر نظام‌ها است.»

مقام معظم رهبری

 

 

در راستای تبیین عدالت‌محوری در نظام اسلامی که مورد تاکید جدی مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب مطرح گردیده است, پایگاه اطلاع‌رسانی معاونت پژوهش با حجت‌الاسلام والمسلمین سید‌حسین اسحاقی، قائم مقام معاونت پژوهش در امور استان‌ها گفتگویی در خصوص «شاخصه‎های عدالت گستری در حکومت دینی» انجام داد که در ذیل گزیده‎‎ای از این مباحث تقدیم می گردد.

 

هدف از تشکیل حکومت دینی

عدالت، ریشه در فطرت انسان دارد و هر انسانی به طور فطری تشنه عدالت است. این تشنگی و شیفتگی از اعماق وجود او نشئت می گیرد. عدالت، قانونی است فراگیر که همه ابعاد زندگی آدمی را دربرمی گیرد و نظام هستی نیز بر محور آن می چرخد. اگر در جامعه ای حق هر صاحب حقی به او برسد، عدالت اجتماعی در میان افراد آن جامعه رعایت شده است. عدالت اجتماعی مفهوم بسیار گسترده ای دارد که همه ابعاد روحی، جسمی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و… را دربرمی گیرد. عدالت، صدای بلند فطرت الهی انسان است که در پهنه زمین و در طول تاریخ، تنها با گوش جان شنیده می شود. عدالت رمز و راز پیدایش و پایداری هستی است و جهان طبیعت بر پایه آن استوار است: «بِالعَدْل قامَتِ السَّمواتُ وَ الارضُ».

اندیشه بنانهادن جامعه و مدینه ای بر بنیان محکم عدالت، از جمله مسائلی است که به اندازه تاریخ قدمت دارد و اندیشمندان بسیاری بدان پرداخته اند. ناتوانی بشر از خارج ساختن مفهوم عدالت از سطح ذهن و عملی کردن آن در متن جامعه، دست یابی به این هدف را به صورت آرمان بشری درآورده است.

آنچه دوام و بقای حکومت ها به آن وابسته است، ایجاد زمینه هایی جهت بر پایی قسط و عدل در جامعه است. حکومت دینی با فراهم آوردن زمینه عدالت گستری و از بین بردن فقر و تبعیض در جامعه و با وسعت بخشی به معیشت افراد، رشد و کمال حقیقی انسان را در امور مادی و معنوی تضمین می کند. عدالت، جایگاه والایی در حکومت دینی به ویژه در حکومت آرمانی آخرالزمان دارد.

حضرت مهدی(عج) که طرحی نو در مدینه فاضله مبتنی بر عدالت درمی اندازد، خود با نام عدل؛ یعنی «العَدْلُ الْمُنتَظَر» معرفی شده است.

هنر حضرت مهدی علیه السلام که خود مظهر عدل است، در اظهار عدل است و همو وعده «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» را جامه عمل می پوشاند و مظهر عدل و مُظهر عدل نیز می گردد.

 

مفهوم شناسی عدل

واژه شناسان، عدل را به معنای برابری، همسانی و همانندِ مساوات گرفته و گفته اند: عدل و عِدل؛ در معنی نزدیک همند، ولی عَدل در چیزی است که تساوی آن با بصیرت درک شود و عِدل در مورد چیزی است که تساوی آن با حس فهمیده می شود.

راغب اصفهانی می گوید:

عدل، عدالت و معادله؛ واژه هایی هستند که معنای مساوات را دربرداند، پس عدل تقسیم مساوی است و بر این اصل روایت شده است: «باالعدل قامت السموات و الارض؛ بر اصل عدل آسمان و زمین برپا شده است».

در مجموع می توان گفت که در بیان عدالت؛ رعایت تساوی و نفی هر گونه تبعیض، رعایت حقوق افراد و دادن حق به حق دار و قرارگرفتن هر چیزی در جای خود، از بهترین تعریف هاست که شامل جمله معروف «العَدلُ اِعطاءَ کُلَّ ذی حقٍ حقَّهُ» و سخن ارزشمند امیر المومنین علیه السلام «وضعُ کلِ شَئٍ فی مَوْضِعِهِ» هم می شود.

عدل چه بود؟ آب ده اشجار را           ظلم چه بود؟ آب دادن خار را

عدل وضع نعمتی در موضعش           نه به هر بیخی که باشد آب کش

در واقع میان دو مفهوم عدل و قسط تفاوت هایی وجود دارد؛ قسط آن است که حقوق دیگران رعایت شود و تجاوزی در آن صورت نگیرد. در حالی که عدل، رعایت اعتدلال و برابری در تمام امور بنابر احوال آنهاست و افزون بر رفتار، به گرایش ها، خواست ها و احساسات درونی نیز توجه دارد.

 

ارزش عدل

از اصول و سنت های تغییرناپذیر الهی حاکم بر هستی، اصل عدالت است. اهمیت این موضوع، در سیره رهبران دینی تاریخ نمایان است، چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید: «العدل اساسٌ به قِوام العالَم؛ عدل پایه و ستونی است که هستی بدان پابرجا و استوار است.» به عقیده حضرت علی علیه السلام ، حتی پایه های آبادانی و گسترش شهرها نیز وابسته به اجرای عدالت است: «ما عُمّرتْ البُلْدانُ بمثل العدل؛ هیچ چیز مانند عدل باعث آبادانی شهرها نیست».

در اصل، عدالت موجب بقای دولت ها و ضامن پیشرفت ملت هاست. اگر جامعه و ملتی خود را با این اصل هماهنگ سازد، با کل هستی هماهنگ و هم آوا می شود و ماندگار و پویا خواهد ماند.

قرآن مجید در آیه هیجدهم سوره آل عمران مهم ترین تعبیر خود را از ارزش عدالت بسیار شفاف نشان می دهد؛ آنجا که پروردگار عالم، خود را اولین اقامه کننده عدل معرفی می کند و اینکه خود و فرشتگان و صاحبان دانش، گواه این ماجرا هستند.

در فرهنگ قرآنی به رفتار عادلانه در روابط اجتماعی، اهمیت به سزایی داده شده است. در گفتار، روابط خانوادگی، در صدازدن افراد، در اصلاح بین دو گروه از مسلمانان، در برخورد با یتیمان و… رعایت عدل و برابری سفارش شده است.

استاد مطهری درباره جایگاه عدل در قرآن، می گوید:

در قرآن از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمان های فردی گرفته تا هدف های اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است، عدل قرآن؛ همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت و فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است.

اهمیت و ارزش عدل و احسان در فرهنگ شیعه را در گفت و گویی که میان امام صادق علیه السلام با شخصی، در حضور اسماعیل بن مسلم رخ داده است، آشکارا می توان دید. اسماعیل بن مسلم می گوید:

او از امام پرسید: یابن رسول الله، جمع بین این دو آیه چگونه است: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسانِ» (نحل: 90) و «أَمَرَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ» (یوسف: 40). حضرت فرمود: آری هیچ امری در میان بندگان خدا، جز اجرای عدل و احسان نیست.

 

عدالت، بنیاد حکومت اسلامی

نقطه مقابل عدالت اجتماعی، ظلم و بی عدالتی است که هلاکت و نیستی حکومت را در پی دارد. ظلم و پای مال کردن حقوق دیگران، موجب دگرگونی نعمت های الهی و برانگیختن خشم و غضب الهی است. امام علی علیه السلام فرجام بد ظلم را در یک کلمه خلاصه فرموده است: «الجورُ مُمْحاةٌ؛ جور و ستم، محوکننده است».

 

ظلم، عمر دولت را کوتاه و حیات امت را محو می سازد

بنابراین، تحقق عدالت اجتماعی به عنوان یکی از اهداف بعثت انبیا و حکومت دینی بسیار حایز اهمیت است؛ تلاش صادقانه و پی گیر انبیا و جانشینان آنان برای تشکیل حکومت، فقط برای برپایی عدالت اجتماعی در تمام زمینه ها بوده است.

آنان به دنبال ریاست، فزون طلبی و رفاه و آسایش دنیوی و شخصی نبوده اند و حکومت برای آنان هدف نبود، بلکه آن را ابزاری برای اجرای قانون و احقاق حق محرومان می دانستند که «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ». (حدید: 25)

اصولاً شأن دین از ایجاد حکومت و دخالت انبیا در سیاست و مبارزات خستگی ناپذیر آنان با مستکبران و زورگویان و سرمایه داران، تنها در همین [زمینه] قابل تحلیل و توجیه است. اگر آنان [فقط] مأمور تأمین آخرت بودند، مزاحمت معاندان و مخالفان در راه رسالت، با آنها بی معنی و بدون وجه بوده است. وضع قوانین و مقررات اسلامی اقتضا می کند که پیامبر مأمور تشکیل حکومت باشد؛ چراکه اجرای بعضی از قوانین مخصوصا قوانین مالی، بدون حکومت ممکن نیست. تشکیل حکومت حق برای جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی که بزرگانی، مانند: سلیمان بن داود و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام برای آن کوشش می کردند، از بزرگ ترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادت هاست.

 

حکومت و رهبری دینی، ابزاری برای اجرای عدالت

کارگزاران عدل گستر

یکی از نیازهای حکومت های دینی برای برقراری عدالت در جامعه، تربیت مهره های کارآمد و کارگزارانی عادل است. نبود چنین افرادی، زیان های جبران ناپذیری در ابعاد گوناگون اجتماع به همراه دارد.

در سوره فرقان و طه، به اهمیت یاران توانمند در کنار رهبران اشاره شده است. حضرت موسی علیه السلام از خدا می خواهد که وزیری برای او از خانواده اش قرار دهد. «واجعل لی وزیرا من اهلی؛ برای من دستیاری از کسانم قرار ده.» (طه: 29)؛ چون برای اجرای مأموریتش، پشتوانه محکمی می خواست. در سوره فرقان این مفهوم به شکل واضح تری آمده است:

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزیرًا. (فرقان: 30)

و به یقین، ما به موسی کتاب عطا کردیم و برادرش هارون را همراه و دستیار او گردانیدیم.

این آیه نشان می دهد خداوند برای مأموریت فرهنگی، دو قدرت به موسی علیه السلام داده است: یکی کتاب و دیگری پشتوانه محکمی چون هارون برای وزارت.

افزون بر قرآن، در سیره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام نیز شواهد بسیاری در اهمیت گزینش نیرو، پیش از هر گونه کار اصلاحی مشاهده می شود. امام مهدی(عج) نیز از اهمیت این امر به خوبی، آگاه است، ایشان می خواهد آرمانی ترین نظام عادلانه را در جهان ایجاد کند، ازاین رو باید ریشه ها را محکم و نیروهای لازم را پرورش دهد؛ زیرا هر اندازه آرمان انقلابی والاتر باشد، به مهره های نیرومندتری نیاز است. درباره ویژگی کارگزاران مهدی(عج) در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین می خوانیم:

نشان سجده بر پیشانی آنها نقش بسته است، آنان شیران روز و زاهدان شبند، دل هایشان مانند پاره های آهن است و هر کدام از آنها توان چهل مرد را داراست.

حضرت مهدی(عج) یارانش را در همه شهرها می پراکند و به آنها دستور می دهد که عدل و احسان را شیوه خود سازند و آنان را فرمانروایان کشورهای جهان می گرداند و به آنها فرمان می دهد که شهرها را آباد سازند. طبیعی است در حکومتی که حضرت مهدی(عج) رهبری آن را بر عهده دارد، کارگزاران و مسئولان آن حکومت نیز، باید از بزرگان و نیکان امت باشند. ازاین رو می بینیم در روایتی اعضای دولت مهدی را از پیامبران و جانشینان آنان، تقواپیشگان و صالحان روزگار، امت های پیشین و از سران و بزرگان اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می دانند که نام برخی از آنان بدین قرار است:

حضرت عیسی علیه السلام ، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی علیه السلام ، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر نخعی و قبیله همدان و در برخی روایت ها نام مقداد نیز آمده است.

رفتار و اهداف امام زمان(عج) به عنوان انسانی کمال یافته، به همراه یاران خالص و کامل خود در عرصه فردی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به تدریج نهادهای قدیمی و ضعیف را اصلاح می کند یا تغییر می دهد و نهادهای جدیدی پدید می آورد و ساختارهای نوینی را پایه گذاری می کند. آن ساختارها کم کم، تعداد انسان های کامل و نوآور را بالا می برد و اهداف جامعه مهدوی را تحقق می بخشد.

 

رفاه عمومی در پرتو عدالت اقتصادی

در جامعه اسلامی، وضع معیشتی افراد باید به گونه ای باشد که تقریبا تمام آنان از امکانات ضروری زندگی در همه زمینه ها، از جمله بهداشت و درمان، تغذیه، آموزش، مسکن و… بهره مند باشند. لازمه رسیدن به این رفاه عمومی، نیازمند رفع فقر از جامعه هست.

فقر مالی از دید اسلام امری ناپسند است که مشکلات اخلاقی و اجتماعی را به دنبال دارد. فقر ریشه بسیاری از جرم ها و تبهکاری هاست. لقمان حکیم در وصف فقر می گوید: «ذُقتُ المراراتِ کلَّها فما ذُقْت شیئا اَمَرَّ من الفقر؛ تمامی تلخی های زندگی را چشیدم، در میان آنها، فقر تلخ ترین بود».

حضرت علی علیه السلام هم می فرماید: «الفقرُ الموتُ الاَکْبَر؛ فقر، مرگ بزرگ تر است.» و در جای دیگر می فرماید:

ای فرزند من، از فقر بر تو هراسناکم. از فقر به خدا پناه ببر که همانا فقر دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان می کند و برانگیزاننده خشم خدا و خشم بندگان خداست.

همچنین قرآن کریم، به منظور ایجاد توازن اجتماعی و رفاه عمومی و رفع فقر، صدقات را برای درمان فقر معین می سازد:«إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ».(توبه:60) و ترس از فقر را یکی از دستاویزهای شیطان برای فریب انسان می شمارد: «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ؛ شیطان شما را از تهیدستی بیم می دهد». (بقره: 268)

آنچه بیش از خود فقر اثر منفی دارد، احساس فقر و ناداری است، بر این اساس علی علیه السلام در این باره که فقیر نباید از فقرش احساس شرمساری کند، به پیشوایان خویش توصیه می فرماید: «خداوند بر پیشوایان حق واجب ساخته است که خود را با مردمان تنگدست برابر نهند تا اینکه بر فقیر فقرش فشار نیاورد.»

چه بسا افرادی که در فقر و تنگدستی به سر می برند، ولی سکون و آرامش درونی دارند و خویش را از آنچه دیگران دارند بی نیاز می بینند، این حالت همان مناعت طبع و بالاترین نوع بی نیازی است.

 

تعدیل ثروت در حکومت اسلامی

یکی دیگر از هدف های اقتصادی از نگاه اسلام، تعدیل ثروت است. در جامعه اسلامی شایسته نیست افراد تفاوت ناعادلانه ای از نظر برخورداری از مواهب مادی با یکدیگر داشته باشند، هر چند تفاوت تکوینی افراد در دست یابی به مال انکارناپذیر است؛ زیرا افراد بشر از نظر استعداد، قدرت جسمی، روحی، صبر، شجاعت، همت، ذکاوت و… با یکدیگر تفاوت دارند. قرآن مجید این تفاوت ها را نشانه حکمت و تدبیر الهی معرفی می کند:

ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلّهِ وَقارًا وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوارًا. (نوح: 13 و 14)

شما را چه شده است که از شکوه خدا بیم ندارید و حال آنکه شما را گوناگون خلق کرده است.

علت این امر که اسلام برای ایجاد توازن در جامعه به تعدیل ثروت فرمان می دهد، این است که از یک سو، بسیاری از مردم با داشتن ثروت فراوان از یاد خدا غفلت و به هواهای شیطانی توجه می کنند: «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ». (تکاثر: 1) بنابراین، زیاده خواهی از متاع دنیا و زینت های آن و مسابقه در ثروت اندوزی، شما را از آنچه مهم است، یعنی از یاد خداوند تعالی غافل کرده است.

از سوی دیگر، اگر ثروت در دست عده ای اندک انباشته شود، نیکی و خوبی در جامعه از بین می رود و فقرا احساس فقر می کنند و بی نیازان دچار سرمستی و غرور می شوند و درنتیجه، تهی دستان گاه به کارهای پلید دست می زنند تا به آنچه ندارند برسند.

ازاین رو اسلام تنها به رهنمودهای اخلاقی برای جلوگیری از فقر بسنده نکرده است، بلکه توزیع عادلانه ثروت و کاستن فاصله های طبقاتی را هدف اقتصادی خود معرفی می کند. دولت اسلام وظیفه دارد مانع تکاثر ثروت شود و احکام و مقررات اسلامی نیز در بعد اقتصادی از جمع شدن ثروت جلوگیری می کنند.

 

نفی تبعیض و انحصارگرایی اقتصادی از منظر رهبری

نظام اسلامی، معتقد به جامعه ای ثروتمند و به دور از فقر و محرومیت است. رشد اقتصادی را در خدمت عدالت اجتماعی و رفاه عمومی می داند و با هر گونه تبعیض در استفاده از امکانات عمومی مخالفت می کند. از نظام سوسیالیستی فاصله دارد؛ زیرا نظام سوسیالیستی فرصت ابتکار و میدان عمل را از مردم می گیرد و کار، تولید، ثروت، ابزار تولید و منابع عمده سرمایه را در دولت متمرکز می کند.

اساس در نظام جمهوری اسلامی، عدالت است و مهم تر از همه مقاصد و اهداف نظام اسلامی، عدالت است.

عدالت اجتماعی در سایه تأمین اجتماعی فراهم می شود که این عمل، شکاف های عمیق فقر و اختلاف طبقاتی را پُر می کند و گسترش کامل عدالت اجتماعی را در پی دارد؛ زیرا با تأمین کمترین نیازهای معیشتی، نگرانی های اصلی خانواده ها از بین می رود و آرامش روحی و روانی به وجود می آید، افزون بر اینکه گرایش مردم به دینداری و پرهیز از بزهکاری و منکرات نیز افزایش می یابد. مقام معظم رهبری می فرماید:

در جامعه ای که تلاش و کار و فعالیت اقتصادی با زراندوزی و زیاده طلبی نسبت به دیگران و بدعمل کردن نسبت به محرومان و بی[توجه] بودن به آنها همراه نباشد، مال مردم خوردن وجود نداشته باشد. اگر در جامعه قناعت وجود داشته باشد، زیاده روی و اسراف و ریخت و پاش نباشد، اگر حرص و افزون طلبی در امور مادی نباشد، این جامعه به بهشت و گلستان تبدیل می شود.

البته «پیشرفت اقتصادی که فاصله بین طبقات مردم را زیاد کند، مورد نظر اسلام نیست» و آن نسخه اقتصادی که به قیمت ضعیف شدن و فقیرشدن و زیر فشار قرارگرفتن طبقاتی از جامعه تمام می شود، این را اسلام نمی پسندد. بدین منظور، اسلام اقدام های اساسی برای «جلوگیری از جابه جایی ثروت در دست افراد و گروه های خاصی» انجام داده است و از پیدایش ثروت های حرام جلوگیری می کند. بر این اساس می کوشد با «اصلاح مقرراتی که انحصارهایی در فعالیت های اقتصادی به وجود آورده است ویا خواهد آورد و با رعایت موارد پیش بینی شده در قانون اساسی و مصالح کشور» عدالت اقتصادی را تحقق بخشد و از انحصارگرایی اقتصادی پیشگیری کند.

 

پی آمدهای مثبت عدالت

از دیدگاه امام علی علیه السلام رعایت عدالت از سوی رهبران و کارگزاران نظام اسلامی آثار فراوانی دارد، ایشان معتقد است:

هیچ چیزی مانند عدالت، دولت ها را محافظت نمی کند و عدل، چنان سپر محکمی است که رعایت آن، موجب تداوم قدرت و اقتدار نظام سیاسی می‎شود. اگر عدالت در جامعه اجرا نشود، ظلم و ستم جای آن را خواهد گرفت و ظلم جز آوارگی و بدبختی و درنهایت، خشونت اثری نخواهد داشت.

حضرت خطاب به یکی از والیان خود می فرماید:

«کار را به عدالت کن و از ستم و بیداد بپرهیز که ستم، رعیت را به آوارگی وامی دارد و بیدادگری، شمشیر در میان آورد».

از سفارش حضرت برمی آید که عدالت ورزی زمامداران، موجب برچیده شدن خشونت گرایی و شورش مردم بر ضد حکومت می شود. اطمینان، آرامش و محبت به نظام سیاسی، جای احساس نومیدی و سرخوردگی و تنفر از حکومت را در دل ایشان می گیرد و در نتیجه آن، پراکندگی در آرا و عمل، ناامنی و ناپایداری، به سوی وحدت عمومی، امنیت و ثبات واقعی تغییر جهت خواهد داد. همین مفهوم در سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام در خطبه فدک نیز آمده است، ایشان می فرماید:

خدای سبحان، ایمان و اعتقاد به توحید را برای پاکیزه نگه داشتن از آلودگی و شرک واجب کرد و عدالت را برای تأمین اطمینان و آرامش دل ها لازم ساخت. اطاعت مردم از حکومت را مایه انتظام ملت قرار داد و با امامت و رهبری، چندگانگی آنها را رفع کرد و نیز عدالت در احکام را برای ایجاد اُنس و هم بستگی و پرهیز از اختلاف و تفرقه قرار داد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *